دل من عاشق می مونه ، قول بده آگاهش میکنی .

 

 

سلام هستی .

آره سید جون بازم منم و حکایت سجاده ای که نمیدونم تا کی باز می مونه .

بازم منم و رسوایی .

منم و تنهایی .

منم و سید مظلومم که این اواخری ها دیگه به ما سر نمیزنه .

دیگه نمیتونم بگم سید جون مگه بدها دل ندارن ........... میدونی چرا که ؟ دیگه دل هم ندارم . داغون شد رفت پی کارش .

یادم میاد اون روزا ، آخر همه زار زدنهام میگفتم خدایا ، حضرتا ، اربابا.......... اگه قراره دعاهامون بی ثمر بشه و سیدم ........ فردا نشه .

سپیده نزنه . روز بی حضور اون شروع نشه . سید پاشو ببین چه طوری با رفتنت رسوا شدم .

تو رفتی و من هنوز پای این سجاده ام .

میدونم هر کی میبینتم میگه بابا اینهمه ادعا میکردی همین ؟ غیر چهار تا چین و چروک رو صورت و یه گودی کبود پاچشم، هیچی .

تازه اگر تارهای سفید مو رو هم بهش اضافه کنی یه ذره میشه تصور کرد که داغ دیده ای .

ولی سید هر کی ندونه تو میدونی . تو تو دلم بودی . با رفتنت دلم .......... فقط تو ازش خبر داری .

درب و داغون

آره مشتی  بازم دارم چرند میگم . بازم نوشته های بی سر و ته .

اصلا میدونی میخوام چی بگم؟

 میخوام بگم اونقدر پای این سجاده می مونم که یا بیای یا بیام .

آقا جون در به درت شدیم دمت گرم . رفتی داغونمون کردی فدای  سر اربابت . رسوای خلق الله شدیم رسم عاشقی همینه .

 گفتن سید جواد هم گریه هاشو نبرد ، گفتیم اون لایق بود بره پیش اربابش . خواستیم توجیه کنیم تنها رفتنت و گفتن خوب پس شما لایق  نظر ارباب نبودید . اینو که قبول داریم . ولی سید جوونیم فدات ، اصلا بزار یه جور دیگه بگم ، نمیگم یا بیا یا بذار بیام .

میگم که سر جدت اگر یکی یه نظری بهم کرد که بیام ، سید جون یه وقت نگی که نه هنو زوده .

سید خودت میدونی دارم چی میکشم .

نمیدونم درد خودمو بکشم یا سر یه سری حرفای غیر منطقی داغون شم .

سید تو که هستی ، چرا اینا میخوان به زور به من بقبولونن که دیگه رفتی و تموم شد . سید نهال عشقی که با ندای تو ، توی دل ما ریشه کرده مگه به تیشه های اینا میتونه ریشه کن شه سید ؟ اینا چی میگن؟

بابا تو که دم به دم تو لحظه به لحظه مون جاری هستی . صدات . آره صداتو قشنگ میشنوم سید .

چی میشه یابن فاطمه یه گوشه چشم نگام کنی ..........................

چند وقته توی روضه هات نمیتونم گریه کنم ....................

اشکو ازم نگیر آقا ، بزار برات گریه کنم .....................

.

.

.

به زور میخوان بکشنت . سید من نمیزارم اینا تو رو بکشن . هی میگن اونکه رفته دیگه هیچ وقت نمیاد .

مگه سید با آقامون نمیای تو ؟ میای دیگه .

هر شب که از آقا میخوام زودتر بیادش میدونم چپ چپ نیگام میکنی که مگه آماده ای میگی آقا بیاد؟ اصلا آقا مگه واسه تو میاد؟ ولی بازم میگم آقا جون بیا به ولله یکی هست که راست و حسینی یارته .

 سید خوب اگه نیستی چه جوری قول دادی یار آقا بشی ؟ پس هستی .

اونایی که میخوان تو رو در ما بکشن دارن دست و پا میزنن که خودشون زنده بمونن . میترسن . از اولاد زهرا میترسن . یعنی واقعا اینا از مادرت میترسن یا از آقا یا از منافع خودشون؟ نمیدونم .

راستی چرا باید از آقا بترسن ؟ آقایی که قربونش برم هر شب با دیدن نامه اعمال ماها بجای اینکه غضب کنه واسمون گریه میکنه .

چرا هیچ وقت به جای این حرکتهاشون نیومدن با آقا مون دوست بشن ؟ مگه آقا دست رد به سینه کسی میزنه؟

خدایا ، بگذرازمون که دل مهدی دردانه ات رو اینطوری خون میکنیم .

سید خودتم میدونی همیشه تو درد دل هام بهت گفتم که سید رفتی ، نگفتم نیستی . اینم حتم بدون کسانی که نمیتونن این حضور با عظمت رو درک کنن نیستن .

از زبون همه هم گریه هام میگم سید : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.

سید ، آقا ، هستی ، مستی ، میدونم بی کس پرستی ، یه نظر ................ 28 صفر رو چه کنیم سید ؟

میدونم نمیتونی از سقا خونه امام رضات دل بکنی . آخه اونجا می خونه مستای واقعیه .

 پس وعده مون باشه سقا خونه عاشقای آگاه

هر کاری کردم تا بحال با دلم بوده . خودم هیچی . اون روزم دلم و پرش میدم سر وعده مون .

علی علی سیدم .

نام تو بردم لبم آتش گرفت

 

 

سلام سید جون

امشب بعد از گذشت ماهها دوباره رفتم سر همون سجاده سفیده که تا شب قبل 15 تیر ، چهل روز باز بودش .

آره سید جون ، رفتم سراغ همون وعده گاه همیشگی مون . رفتم سر سجاده ام که باز در به درت شم . باز ویرونت شم .

رفتم همونجایی که هر شب برات قصه ها میگفتم از روزی که نباشی و ..............

سید میدونی چی دیدم؟ رد اشکهایی رو دیدم که اون روزها بی اختیار روی اون سجاده جاری شد و هیچ ثمری هم نداشت . من ساده فکر میکردم که با اون اشکها میتونم بازم تو رو داشته باشم . نمیدونستم که این اشکها مقدمه گریه ابدی منن.

هر چند این سیل بی ورع حتی ارزش یه گوشه چشم خدا رو هم نداشت ولی به حق خوباش کاشکی یه نظر می انداخت .

سید نگفتم نذار اینجوری رفتنت برام عقده بشه؟ سید نگفتم هنوز راه نرفته من زیاده که باید مردونگی کنی و پا به پا ببری منو؟

مشتی بهت نگفتم منو ول نکن ؟ نگفتم اگر بری سید آبروی منم میره ؟ میگن اینم یاری که میگفتی هر جا بره هم گریه هاشم می بره با خودش ؟ من که مردونه پای حرفم بودم . من که بهت گفتم یا نرو یا منم ببر سید .

چرا منو نبردی؟

هر چی اون شب آروم گریه کردم بسه .......هر چی اون شبی که جسم بی روحت رو روی تخت بیمارستان دیدم و بغضم و فرو خوردم بسه ................ حالا بزار زار بزنم . نمیتونم ببینم من هنوز پای این سجاده بی حضور تو نشستم سید .

بزار زار بزنم ........... هر چی اون روزا با تردید زار زدم بسه . بزار امشب دیگه دستمو از همه چی بشورم و با یقین کامل و بدون ذره ای امید، به بدبختی بیچارگی خودم ناله کنم

انگار همین دیروز بود. سید عید غدیر، 28 صفر، زنجان ، حیدریون ، نعره های حیدر مدد لواءالزینب 

 سید سر جدت پاشو دیگه اربعین نزدیکه.

.

.

.

سید خراب اون نگاه بی رمق دم رفتنتم من .

سید جون ............ اصلا من به کنار مشتی . مگه نگفتی آقا هر شب تو سکوت ما بی حمیت ها فریاد درد میکشه که

هل من ناصر ینصرنی؟

ولی ما بی غیرت ها تو خواب غفلتیم اونوقت؟

سید زود خوابیدی. خیلی زود

غم نیست به دلم  اگر طعنه میخورد . غم نبودن خودته .

سید جون چرا فقط مکارم ها و ....... ها و .......... ها رو  دیدی؟

من همچنان دلتنگ رفتنم . منم دریاب.

اگر هم قراره بمونم و هنوز عمرم به دنیاست ُ کمک کن اونی باشم که اربابت و راضی میکنه . زار زدن خشک و خالی من فایده ای نداره.

کمکم کن اونقدر لایق باشم تا اسم دوستدار سید جواد رو رو خودم بزارم.

علی علی

جز یاد تو در دلم قراری نبود

یا غیاث المستغیثین

 

گفتم چرا قلبم دگر بر تا زلفت گیر نیست؟

سر بر زمین افکند و گفت خود کرده را تدبیر نیست

                  خودم کردم ............ خودم

                                            

                                        

                                            

اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند

گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست

اشکمم ریا کاریه آقا ، بخاطر خودمه ، قربون قدمت آقا ، کدوم ورع؟

 

 

گفتم بیا در بر بکش این بنده فرار را

گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست

آقا جون منو ول نکن ، سگ روسیاهتو خجل نکن.منو همینجوری بدون امتحان قبولم کن مولا که اگه امتحانم کنی رسوا میشم

 

 

گفتم که دیگر گوئیا افتاده ام از چشم تو

با غم نگاهم کرد و گفت مهدی ز نوکر سیر نیست

***

آقا جون بازم یه سری نوشته های پراکنده و جسته گریخته . دلیل این پریشونی ها رو هم خودت میدونی آقا جون . بازم بگم ؟ دومرتبه ، صد مرتبه ...............

باز این دلم هوای میخانه کردی ساقی . لابد میگید این گوی و این میدون . در میخونه بازه .قربون نگاه مستانه ات . راه میخونه رو بلدم . پای رفتنم به میخونه دیگه نیست .

پای ثابت میخونه تون دل از ما برید و رفت .

امروز باز  ویرون این جمله اش شدم:

اگر من یه موقع از دنیا رفتم منو ابولولو خاکم کنید چون میخوام غریب باشم .

کم غریب بودی سید؟

الله اکبر