روزگاری صاحب فتوا شده ابلیس دون
حکم کفـــــرم داده در دارالجنــــون
بر کسی ربطی ندارد من شدم حیـــــدر پرست
هر که ام یا هر چـــه ام انا الیه الراجعـــــــون
کوری چشم دشمنای سید عزیز
عو عو عو عو عو عو
روزگاری صاحب فتوا شده ابلیس دون
حکم کفـــــرم داده در دارالجنــــون
بر کسی ربطی ندارد من شدم حیـــــدر پرست
هر که ام یا هر چـــه ام انا الیه الراجعـــــــون
کوری چشم دشمنای سید عزیز
عو عو عو عو عو عو
یا غیاث المستغیثین
گفتم چرا قلبم دگر بر تا زلفت گیر نیست؟
سر بر زمین افکند و گفت خود کرده را تدبیر نیست
خودم کردم آقا
خودم
..........
اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند
گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست
اشکمم ریا کاریه آقا ، بخاطر خودمه ، قربون قدمت آقا ، کدوم ورع ؟
.............
گفتم بیا در بر بکش این بنده فرار را
گفتا اگر عاشق شوی کاریت با زنجیر نیست
آقا جون منو ول نکن ، سگ روسیاهتو خجل نکن
منو همینجوری بدون امتحان قبولم کن مولا
که اگه امتحانم کنی رسوا میشم
.............
گفتم که دیگر گوئیا افتاده ام از چشم تو
با غم نگاهم کرد و گفت مهدی ز نوکر سیر نیست
***
آقا جون بازم با چشم گریون و دست خالی برگشتم .
باز هم همون سر به زیری های بی فایده که در پسشون نه توبه ای هست و نه شرمی .
خودتون گستاخم کردید آقا جان .
بس که دیدید و به روم نیاوردید ..... بس که از خطاهام چشم پوشیدید
باز هم منم و یه سری نوشته های پراکنده و جسته گریخته .
ولی دلیل این پریشونی ها رو هم خودت میدونی آقا جون .
بازم بگم ؟ دومرتبه ، صد مرتبه ؟ هزار مرتبه ؟
...............
آره آقا جان :
... باز این دلم هوای میخانه کردی ساقی ...
لابد میفرمایید :
این گوی و این میدون
در میخونه بازه
... قربون نگاه مستانه ات ...
راه میخونه رو بلدم
پای رفتنم نیست .
پای ثابت میخونه تون دل از ما بریده و رفته
با هر بار اومدنم به میخونه نبودنش مثل یه پتک محکم میخوره تو سرم
دلم برای اللهم ارزقنا .... گفتناش تنگ شده
دلم یا حسین غریب مادرشو میخواد که خیلیا خوندن
ولی با هر خوندنشون هزار زخم به دلامون زدن
آخه اون جملات فقط از زبون سیدم شنیدن داشت
تا کی بیام و روزهای نبودنش و سنگدلانه یاد آوری کنم ؟
بگم از یتیمی مون
( آخه یتیم عشق شدن خیلی سنگینه )
بگم از تنهایی مون
بگم از شورهایی که به دل نمیشینن
بگم از دستایی که دیگه .....
بگم از ....
نه نه نه
دیگه این حرفا به دردی نمیخورن
فقط میخوام بگم :
ولگردم و هر جایی ام ....
ولگردم و هر جائی ام ....
امشب مرا قلاده زن
جان ناقابل منو تو قابل کن آقا جان ![]()

... درد هایمان دیگر نوشتنی نیست ...
... گریستنی است ...
یادمه قبلا ها وقتی بغض داشتم میومدم و مینوشتم ...
و ازتون میخواستم دعا کنید بغضم شکسته شه ...
ولی حالا میخوام دعام کنید که این بغض شکسته تموم شه تا بتونم بنویسم ...
بنویسم اونچه رو که روح همه میخونه ای ها رو به آتیش کشیده ....
... فقط ...
فقط شما رو بخدا ... یکی به من بگه چرا مینویسن مرحوم سید جواد ذاکر ؟
مگر نه اینکه هرگز نمیرد آنکه دلش .... ؟
او واسطه شد ٬ آموخت چگونه صبر را پیشه کنم...
علی علی ![]()

در میـــــــکده بودم ولی بیرون شدم از غافـــلی
ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام
پایـــــــان رسد شام سیه آید حبیب منـــــــظرم
اما خــــــــدا حالم ببین من یار را گم کر ده ام
من یار را گم کرده ام
ای وای از این غوغای دل وای ازایــــن غوغای دل
از دلــــبرم هستم خجل وقت سفر ماندم به گل
من کاروان گم کرده ام
نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام
امـــــــا ببین نامردیم صاحب زمان گم کرده ام
صاحب زمان گم کرده ام
من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام
آقـــــــا تو را گم کرده ام
بنوشته ام نامه چنین با خون دل ای مه جبین
اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام
شرمنده ام اما بگم :
آقــــــــــــــــــا تو را گم کر ده ام