فقط بیاد سید ....

 

ذاکر

 

ادعای دوستی دارم ولی ای وای من   

روز و شب ها گریه کرد از دست من مولای من

روزها رفت و من از مولای خوبم غافلم

هرکسی را جا داده ام من در دلم

آری  !! تقدیر این دل را به دست خود بنوشته ام

من هزاران بار قلب مولای خود بشکسته ام

  مظلوم آقام، غریب آقام، بی کس آقام، با معرفت آقام

ای سفر کرده، که رفتی به یقین میایی

مادرت ناله زنان منتظر مَقدم توست

آی مَردم !! آی مَردم !!

ما به فکر سرور خود نیستیم

غصه دار ِ غصه های دلبر خود نیستیم

وقت تنهایی و سختی ما به پیشش می رویم

لیک با اعمال خود هر لحظه نیشش می زنیم

 ظاهرا مجنون و او لیلای بی همتای ماست

باطنا لیلای ما دنیای پر غوغای ماست

                           

                                       

 

منو برگردون ...

 

آقا جان ... آقا ...

گر شنیدی با تو یارم ... بشنو و باور مکن !

گر بگویم بی تو زارم ... بشنو و باور مکن !

گر بگویم روزها از عشق رویت ای صنم ...

در غم و محنت دچارم ... بشنو و باور مکن !

اگه اومدم بگم دوست دارم این حرف من به تو نیست ...!

حرف تو به منه آقا !!

آخه تو اول دوست داشتی  و منو کشوندی ...!

عشق یک روز یقین باطل بود ...

آقا ...

گر بگویم هر شب از عشق رویت ...

ای مه جبین ...

تا سحر اختر شمارم ...

بشنو و باور مکن ...!

یابن الحسن ...

می خوام یه بار یه حرف راست بهت بزنم ...

یا امام رضا !

راست می گویم اگر گویم تو را با صد قسم ...

مات رخسار نگارم ... بشنو باور مکن !

می گم روتو بر نگردون منو برگردون ...

 

 

ملیکه ی ملک دلم ... رقیه ی بنت الحسین

 

ذاکر

بسم رب الزینب

 

سلام و  عرض تبریک به ساحت مقدس

آقا امام زمان عج

ارباب بی کفنمون ابا عبدالله الحسین ع

 و همچنین نوکر و سرباز خاص آقا امام زمان عج :

آسید جواد ذاکر ره

به مناسبت میلاد فرخنده ی

کوثر ثانی

و ملیکه ی ملک دل ما سید ذاکری ها

رقیه ی بنت الحسین (س)

که پیر میخونه مون با این اسم مستی ها کرده و هروله ها آفریده و

نقش ها بر لوح دل و جانمون زده

نمیدونم چی بگم و یا چی بنویسم که حق مطلب ادا بشه

بنابراین به همین تبریک ساده بسنده میکنم

فقط برسم همیشگی مون

با چشم گریون  

همه چز رو واگذار میکم به خود سید

که از اربابشون هر آنچه رو که به صلاحمونه

- در راه قرب به اهل بیت (ع)- 

برامون طلب کنن

 

دعای همیشگی مون :

اللهم ارزقنا شفاعه الحسین

اللهم ارزقنا زیاره الحسین و زیاره بنت الحسین

 

ارباب جان عنایتی بفرمایید که زبون و دلمون یکی بشه

یعنی هر چی که داریم به زبون میخوایم

از ته دل باشه

 

الهی آمین

 

 

نام بی بی اعظم الاسماء بُوَد             دخت ثارالله دین ما بُِِوَد

 نام او تسکین درد بی دواست           عشق او فرمانروای قلب هاست

 عشق او در هر دلی جا وا کند           سینه را سیناتر از سینا کند

 باده خوار و می پرستم کرده است      عشق این دردانه مستم کرده است

 بر عوالم می نمایم سروری              چون سگانش را نمودم نوکری

 چهارده معصوم باشند عاشقش         نیست جز آل علی کس لایقش

 احمد و حیدر، حسن، زهرا، حسین     اکبر و عباس، قاسم، زینبین

 او سکینه، او علی اصغر است          اهل بیت عشق را او مظهر است

 سوره توحید سدّ راه ماست              وَرنه می گفتم که او دخت خداست

 گر چه در بند حسین و زینبم             اهل عالم من رقیه مذهبم

 بنده کس نیستم تا زنده ام                یا حسین من دخترت را بنده ام

 

 

 

بی خیال این زمونه ...

 

 

روزهای هجر را گذراندیم و زنده ایم

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود !!!

 

سلام ...

همدلای عزیز حرفی برای گفتن نمونده ... یعنی حرف زیاده ... کلمات کم آوردن ...

 

  دلمون برات تنگه سید

 

همین

چی بگم دیگه ؟

 

***

 

آن شب كه گفتي يا حسين جانم فدايت

گفتم به خود پيدا شده راه سعادت

تو خواندي و من با نوايت مست گشتم

تو گريه كردي من ز اشکت سبز گشتم
 

من كي پريدن را بلد بودم عزيزم؟

شيدايي و ديوانه بودن را حبيبم؟

تو باده خواري را برايم باب كردي

شبهاي تاريك مرا مهتاب كردي

تو مست كردي جان من را با صدايت

عاشق نمودي قلب من را با صفایت

تو با وجودت از گل و از ياس گفتي

 از حيدر و از زينب و عباس گفتي

تو اول و آخر نمودي قصه عشق

پروانه سان تفسير كردي قصه عشق

رفتي ولي قلب مرا با خود كشاندي

 با رفتنت هستي من را هم پراندي

تو رفتي بي آنكه بداني زير پايت

جاكرده قلب من به سان رد پايت

حالا دگر قلب منم ديوانه گشته

خواهان جام آخرين باده گشته

خواهد بگويد ياحسين و جان سپارد

 ديگر قراري بهر اين دنيا ندارد

خواهد كه سقا جام آخر را بريزد

خواهد كه زينب دست قلبم را بگيرد

خواهم ز تو يكبار ديگر هم بخواني

يكبار آن سان كز براي خود بخواندي:

يا حسين غريب مادر تويي ارباب دل من يه گوشه چشم توبسه واسه حل مشكل من

 

------------------------------------------------------------------------------------

 

دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد ؟

عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد

گفته بودی یوسف گمگشته باز آید ، ولی..

یوســف من تا ابد هم نشـین چاه شد

 

یا امام هشتم  !

خودت شاهد باش آقا جان

... خودت شاهد باش که چی به روز و روزگارمون اوردن  ...

آره من یه یاغی ام . یه ادم ناسازگار

وقتی تمام دلخوشی های یه ادم و ازش بگیرن

دیگه چیزی برای باختن نداره

 

یـــــــا حسیـــــــــن

ادرکنــی اربـــــاب جــــان