
امشب که دیگه شب روضه خوندن نیست که ......... هست ؟
روضه ی امشب چهار کلمه است :
وای علی کشته شد
چی بگم من براتون ؟
همین و میتونم بگم :
لای لای لای لای علی لای لای
لای لای لای لای علی لای لای
میگن تو کوفه قافله اسرا رو که آوردن دیدن یه خانم همین جور دستاشو داره تکون میده .
زینب اومد جلو گفت : عروس مادرم چیه ؟ چرا اینجور میکنی ؟
خانم رباب فرمودن : خانم از مدینه تا کربلا تو بغلم بود . دیگه عادت کردم . حالا جاش خالیه
ای آرزوهای رباب
دیدی یه مادر واسه بچه اش هزار تا آرزو داره .
بچه شیش ماهش که میشه تازه دندون در میاره ........
ای هرمله دستت بشکنه که داغ دیدن دندون علی رو به دل رباب گذاشتی .
دیگه چه آرزویی ؟
آرزو داشت وقتی بچه اش میخواست بلند بشه و میخورد زمین بگه یا علی بگو یا علی بگو .......
ای آرزو های رباب قدری تحمل کن بخواب
ای غنچه ی خشکیده ام آید عمو با مشک آب
ای کودک گیسو کمند چشم از من غمگین نبند
یکبار دیگر گریه کن ( میخوام ببینم زنده ای بابا ؟ یه تکون بخور ) یا بر رخ مادر بخند
ای نازنین طفل رباب با غصه بویت میکشم
اینگونه عطشانی و من خجلت ز رویت میکشم
***
لالا لالا گل پونه برای آب نگیر بونه
مرو مادر مرو مادر که دنیا بی تو زندونه
این طفل هم صدای هل من ناصر ینصرنی رو شنیده
چشم نیمه باز تا حالا دیدی ؟
صدا زد زینب ُ و گفت عبای جدم رسول الله رو برام بیار .
لباس جنگشو در آورد . با عبا و امامه رفت سمت میدون . گلشو رو دست گرفت .
یه بچه ی شیش ماهه !
اصلا موندم !
یعنی ها
به این نامردی موندم .
صدا زد لشگر آب بهش بدین می میره . آبشم ندین میمیره .
بیاین بگیرین سیرابش کنین .
یه وقت دیدن اون نامرد به هرمله اشاره کرد .
گفتن شاید دلش سوخته . شاید میخواد برا علی آب ببره . اما یه وقت دیدن کمان و کشید .....
.
.
نمیگم چی شد ........
( فقط همینو بگم که ابا عبدالله دیگه روی برگشتن به خیمه رو نداره )
تو خیام دیدن رقیه دوید سمت خیمه ی رباب .
رباب رباب بابام اومد ولی نمیدونم چرا رفت پشت خیمه ها .
داداشم علی رو زیر عباش قایم کرده بود . اما نمیدونم چرا رنگ به روی بابام نیست .
علی جان
علی جان
هاجر هفت مرتبه سعی بین صفا و مروه رو دوید و آب پیدا کرد .
ولی من دور این خیمه ها صد بار هروله کردم .
وقتی برگشتم دیدم هنوز زبونتو دور دهن میچرخونی علی
آخ بمیرم برای اربابم
با غلاف غریبی اش زمینهای پشت خیمه رو کند واسه شیش ماهه اش یه قبر کوچولو درست کرد .
اما همچین که دقت کرد دید یه صدای ضجه ای داره میاد دید صدای ربابه .....
بی بی زینب اومدن جلو . گفت حسین بذار یه بار دیگه بچشو ببینه . هر چی باشه مادره حسین
هر شب به همه شون میگیم دیگه نه ؟
به همه شون التماس میکنیم دیگه
میمیرم برات / میمیرم برات برای تو و غم تو چشات
همه حاجت سگ رو سیات شده کربلات
جوونیم حسین نذر روضه هات می میرم برات
حسین حسین
من ول نکن / منو ول نکنسگ رو سیاتو خجل نکن
مگه طینتم غیر کربلاس منو محروم از آب و گل نکن
یا منو بخر یا منو ببر دل دل نکن
ناله زنا ضجه زنا همه لالایی میخونن ها ؟
تو هم با رباب هم ناله شو
علی لای لای علی لای لای
علی لای لای علی لای لای
اگه رباب تو این راهی که به شام رفت چشمش به مادری افتاد که بچشو بغل کرده
رباب چه حالی پیدا کرد ؟
حسین آمد به میدان و علی اصغر در آغوشش
علی اصغر در آغوشش
هوای کربلا برده همه صبر و همه هوشش
همه صبر و همه هوشش
دیدی یه مادری اگه بچه اش نباشه این گهواره شو به یه امیدی تکون میده ؟
میخوام بگم به اون گهواره هم رحم نکردن

اگر گهواره را پس داده بودند دلش خوش بود با طفل خیالی
علی لای لای علی لای لای
علی لای لای علی لای لای
لالا لالا گل لاله چرا اصغرم بی حاله ؟
کودک نخورده شیرم بمیری منم میمیرم
مکش بر سینه ام ناخن مادر جان
مادر که شیر نداره علی
هزار صلوات نذر کردم شاید بارون بباره
دستت بیاد بالا برا دل رباب بکو
لای لای لای لای علی لای لای
لالا لالا گل پونه اصغرم نگیر بهونه
لالالالا گل یاس کاشی آب بیاره عباس
عصای پیری ام آخ آخ آخ اصغر
ای طفل نازنینم اصغر
الهی با چشمام
مادر
دامادی تو ببینم
دید دیگه صداش در نمیاد یه حرفی زد
به خدا من موندم بگم ؟ نگم ؟
بگم دیگه :
لالا لالا گل نرگس ( پسرم ) گم شده صدات تو خس خس
مثل قلب من میلرزی
وقتی میکنی تلظی
کردم سفارش به بابا غبار به روت نشینه
سفیدی گلوتو ای کاش که هرمله نبینه
ابی عبدلله رفته علی اصغر و برده طرف میدون .
مادر دل تو دلش نیست . هی میاد تو خیمه هی گهواره رو مرتب میکنه که الان علی ام میاد .
اما یه وقت دید آقامون داره میره پشت خیمه ها و فهمید چه خبره
صدا زد حسین : بذار یه بار دیگه پسرمو ببینم
( پسرم )
به تشنگی اسیری منم ز دنیا سیرم
تنهام نذار علی جون که بی تو من می میرم
لالا لالا گل لاله خدا اصغرم بی حاله
لالالالا گل یاسم کجا رفتی تو عباسم ؟
رخ شش ماهه ام از تشنگی مانند مهتابه
نمیدانم که در گهواره او جان داده یا خوابه
اما
چو میریزد بروی اون قطره ی اشکم
زبانش را بچرخاند گمانش قطره ی آبه
واعتصمو بحبل الله جمیعا
حبل الله مون امشب سر زلف علی اصغر باشه گریه کنا
بیاید اونقدر با رباب هم ناله بشیم امشب که دلمونو گره بزنه سر زلف آقا علی اصغر
یه وقت نگی نه دیگه راه برگشت نداریم ها
این کفره به ابوالفضل
راه برگشتت امشب علی اصغره
بیاید همه با هم بهش بگیم آقا ایندل منو بخر زیر پات له کن
دلم و به این خوش کنم که دلم زیر پا علی اصغره .
آخه این درد منو کشته . یکی به من بگه :
بای ذنب قتلت
بای ذنب قتلت ؟