
سید غریبم سلام
قلاده ساز عشق را ...
گفتم که از جنس وفا ...
.
.
.
همون شعرایی که خودت یادمون دادی .
همونایی که باهاشون طناب دارتو بافتن .
اونائی که روی هر چی کوفیه کم کردن .
به اسم مطهر ارباب و زیر لوای عمه سادات هر جفائی دلشون میخواست با اولاد زهرا س کردن
و هیچ خمی به ابروشون نیاوردن که این سید مظلوم اولاد علیه .
سیدم بازم مثل سابق و همیشه خسته شدم از دیدن دستای خونی و سکوت !!!
چرا هيچي عوض نميشه ؟
چرا اين نوشته ها اين حرفا اين افكار عوض نميشن ؟
چرا ديگه جايي نمي نويسن كه آ سيد جواد ..... برنامه داره ؟
چرا نمي نويسن آ سيد جواد واسه عید غدیر برنامه داره ؟
سوالای تکراری ... گلایه های تکراری ...
اصل چرا رفتی ؟
چقدر بشينم اين سي دي ها رو نيگا كنم ... باميد اينكه از این خواب بيدار بشم و ببينم هستي ؟
هروله هات و ميشنوم .
خس خس سينه ات و هم ميشنوم وقتي ميگي :
ميزنندم از بلندي هاي صلا ...
من گرفتارم
گرفتارم
گرفتارم در این تنگی چرا ؟
حالا من باید ضجه بزنم که گرفتارم در این تنگی ... در این خفقان ... درین بی کسی ...
خطوط تو چهره ي معصومتو كه حاكي از درده ميبينم وقتي ميگي :
خوش آن روزي از اين زندان رهم
سر به خاك پاي آزادان نهم
***
سيد تو رو خدا پاشو .
تو رو به علي اصغر قسم پاشو .
تو و خاك ؟ تو سكوت ؟
سيدم پاشو .
پاشو
پاشو
ديگه به كي بگم دردمو ؟
اصلا چقدر ؟ تا کی ؟ تا کی حرفای تکراری مو بزنم ؟
تکراریه ؟ نه بخدا هنو تازه تازه اس داغتون آقا سید !
همه خيال ميكنن كم آوردم .
ديگه ياد شما نيستم . ديگه كمتر در مورد شما مينويسم . ديگه حرفي براي گفتن ندارم .
واژه هاي درد تموم شدن .
خيال ميكنن :
تا تو رفتی همه گفتند
از دل برود هر آنکه از دیده برفت
و به ناباوری و غصه من خندیدند
آه ای رفته سفر که دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که ....
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت
به ولله قسم . به گريه هامون قسم . به دل شكستنامون قسم . به هروله هامون قسم .
به لطم زدنامون قسم یه لحظه حتی به اندازه چشم بهم زدن هم که باشه ازت غافل نشدم .
به خون مطهرت قسم هنوز در به در اون جسم بي حركتم كه رو دستهاي ناپاك تشييع شد .
سيدم باز هم حرف هميشگي :
... تو رفتي ولي داغ تو ماندني است ...
دستم و بگیر هم نفس 
یا علی مدد