مادر سینه زنان فاطمه است ...

 

 
 
 
 
چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا ؟
 
دل سرگشته کجا ، وصف رخ یار کجا؟
 
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد
 
نرگس مست کجا ، همدمی خار کجا ؟
 
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
 
که دعای تو کجا عبد گنه کار کجا ؟
 
 
 
سیدم این روزا دیگه به قول خودت روزای اوج بی قراریه ...
 
  منم از خودت یاد گرفتم که جرات بردن نام مادر ( س ) رو ندارم ... 
 
 
هر چند ته دلم غوغائیه ولی نمیتونم حرف زیادی بزنم ...
به رسم خودتون همه اش شعر و زمزمه ننه ننه ...
 
 
عین خودت رفتم تو لاک تنهاییم و ... آره سیدم به رسم خودت ... به شیوه خودت ...
 
 هرچند ما به گرد پاتونم نمیرسیم آقا   ...
 
 
آقا سید این روزا خیلی روزای سختیه برامون ... میدونی چرا ... ولی بذار بگم دوباره  ...
 
 
آخه اون موقع ها که شما بودی سپر بلا داشتیم ...
 
و شما یه تنه و مردونه ... همه نق و نوق ها و تیکه ها و تهمت های رو تنها تنها به جون میخریدی ...
 
و ماها فقط سینه زن هیئتت بودیم و فکر میکردیم که فاطمیه ها و عاشوراها و اربعین ها ...
 
ساده دارن میچرخن ...
 
غافل از اینکه تو دل دریایی تون طوفانه ...
 
غافل از اینکه جوونه بی بی داره زیر بار تهمت و شکنجه ی نامردا از پا در میاد ...
 
 
 
یا امام هشتم
 
خودت شاهد بودی آقا ... 
 
 
ولی باز نبودنت خیلی چیزا رو ثابت کرد بهم ...
 
چیزایی که شما رو ذره ذره آب کرد و ما ندیدیم ...
 
میخواستم بنویسم دیگه چیزی به روزای در به دری نمونده ، خنده ام گرفت ...
 
با خودم گفتم مگه روزای دیگه روز خوشی بوده  که روزای در به دری تازه بخواد شروع بشه ؟
 

دل شوریده من چون که شراب تو چشید

آنچنان گشت که از او به فغانم، چه کنم

 

 من که بودم عاشق تو از غم دل زارت نگفتی ...
 
حالا آخه چرا ؟
 
چرا حرفامو گوش میکنی سید ؟
 
عین مادر مرده ها دارم زار میزنم ... ولی هنوز نمیتونم خودمو قانع کنم که شما رفتی ...
 
و حرفی از نامردی ماها نزدی ... اگر  شما خودت سکوت کردی من امشب به جات داد میزنم ...
 
...  بقول خودتون واویلا  ...
 
باز داغ این دل لعنتی تازه شده :
 
 
کافر به من میگی ؟ بگو  ...  مرتد میگی ؟ باشه بگو  ...
 
روز قیامتی هست  ...
 
اون موقع گردنت دست امیرالمومنین ...
 
 
آقا جون بزار به خودت بگم آقا جون .... حداقل بزار شهامت اعتراف داشته باشیم ...
 
 آره آقا جون همین ماها که تو روضه هاش عوعو کردیم
 
بیکار که شدیم پشت سرش صفحه گذاشتیم که کافره ...
 
که نمازشو دودره میخونه ، تو مجالسش فقط برای جلب توجه زار میزنه ...
 
 
آقا جون شما خودت بهتر میدونی
 
خیلی به مادرتون بدهکارم آقا  ...  این موردم بنویس به حسابم ...
 
 
من دست خالی آمدم
 
دست من و دامان تو
 
 
 
میخوام به رسم خودت فقط دعا گوی این بزم باشم :
 
 
بار الها بر جبین ما همه
 
ثبت کن هذا محب الفاطمه
 
 
 
آقا سید 
 
 حالا که شما دستت به مادر عالم میرسه 
از طرف این عبد روسیاه
بوسه ای مستانه به دستای مادر بزن
 
 
 
آخه شنیدم مادر سینه زنان فاطمه است
 
 
 
 

بيقراري هاي شبانه ....

 

بازم دل هوایی شده  ...  باز اشکها به راهن
باز این دل بهونه گیر شده ... گرچه این دل بعد شما دیگه دل نشد !
نمیدونم چرا نمیشه این روزا باهاتون صحبت کنم ؟

تا میخوام بگم سلام یاد این فاصله صدساله بین خودم و خودت می افتم....
یاد درجه و مقام رفیع تو و ذلت و خواری و پستی خودم ...
یعنی تا میخوام بیام بگم سلام ... میبینم حتی لایق جواب شنیدنم نیستم ...
همون وقتاس که دلم میشکنه و آروم میخزم تو تنهایی ام و زمزمه میکنم :
بخدا ... به اسمت قسم

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت ...


هر کی هر چی میخواد بگه بذار بگه ...
من این عشق و این سوز و این مستی گاه و بیگاه و از شما دارم
بذار بگن این دیگه شورشو در آورده ... بذار بگن این ...
آره آقا بذار بگن / خودتو عشقه !

ولی ... ولی امشب اومدم یه اعتراف بکنم :

گرچه سخته گفتنش ... ولی حقیقت رو باید گفت ... این روزا خیلی حسرت میخورم ...
به حالی که دیگه ندارم ... به اشکایی که دیگه دووم ندارن ....حسرت عشق از دست رفته ات ...

ولی سیدم ... نازنینم ... با همه این تفاسیر بازم میخوام بگم دوباره عاشقم کن
خجالت میکشم ... ولی اگه شما بخوای میتونی ...
بخواه ... جان بی بی بخوا برام سید ...
روزا یکی یکی داره از کفم میره و من هنو روی ماه آقا مونو ....
چی گفتم !!!!
من کجا و این حرفا کجا ؟


میدونی آقا سید ؟ وقتی صداتونو میشنوم .... انچنان مست میشم ... آنچان غرق میشم تو اوهام ...
که احساس قدرت میکنم ... که احساس میکنم اگه یه ریزه التماستون کنم ... التماسشون کنم ... میشه دید ... میشه رسید ... میشه حتی پر کشید ... قفس تن و درید !!!

ولی وقتی مستی از سرم میپره / بازم زانوی غم بغل میگیرم و با خودم میگم :
عشق و احساس سیدم قشنگ تر و فراتر از اونیه که تو این دل سیاه من جا بگیره ...

اصلا بذار امشب کمتر غرغر کنم و از بدی هام نگم
که بدی های من مثل پاکی و خوبیای شما تمومی ندارن

بذار مثل همیشه و هربار از خودت بگم ... از دوست داشتنت ...
از این روزا و شبا و مناسبت هایی که بی شما داره میگذره و .....
 از پل عاشقی شما ... از دنیای زمینی به عشق عرفانی...
اصلا دوس دارم  ۱۰۰ نفرم بیان مسخره کنن و توهین کنن
و بگن چه معنی داره بعد  اینهمه سال و ماه تو هنوز بیای و اینجا زار بزنی
بذار بگن سیدم ...
از بعد اون تیر ماه جهنمی ما به طعنه عادت کردیم

به دریا رفته میداند ملامت های طوفان را

کسی چه میدونه تو این دل بیقرار من چی میگذره ...
تو این شبایی که غم حضرت مادر از طرفی / و تداعی اون شبای لعنتی هم از طرفی
دارن روح منو غارت میکنن ...

اخه من چطوری بگم که نوای عشق شما منو به بی بی ۳ ساله رسوند ؟
چطوری بگم با این عشق بزرگ شدم ؟
طوری که خودمم باورم نشد و نفهمیدم چطوری  به اینجا رسیدم
که اذن گریه برا نازدانه ی اربابم رو بهم دادن ؟

چطوری بگم صدای شما از تموم محافل عشق که هیچ ... از رو تل زینبیه هم میاد ...
اونا که رفتن میدونن که عبث نمیگم و ادعای پوچ نمیکنم !
چطوری بگم که بعد اینهمه دوری ظاهری و دنیوی ات / هنوزم تا ناله ی یا حسینت از سویدای دل بلند میشه ته دلم عشق ارباب شعله ور میشه و همه وجودمو به اتیش میکشه که خالصم کنه ...

چطوری بگم هر وقت کارد به استخونم میرسه از بی ابرویی
تو رو پیش ارباب واسطه میکنم و جواب میگیرم آقا سید ...

خنده ها و گریه های شما برا ما تداعی کننده ی جنون محضه ...
صدای شما صدای مجسم عشقه ....

من این حرفا رو جز تو این میخونه دیگه کجا میتونم بگم ؟

باز حرف به درازا کشید عزیز دل
اومده بودم بگم جوونیم فدای همه گریه هات ...
فدای یه یا حسین گفتنت آقا سید / که هر چی دارم از شما دارم ...
بعد از اون همه در به دری با نوای شما بود که من .......

اومدم بگم من این دستای رنجورمو فقط به دست دل شما میدم چون میدونم
فقط با شما به امام حسین .... و فقط با امام حسین به خدا میرسم ....
دلمو از هر چی زمینیه از هر چی جسم خاکیه کندم و صاف اوردم گذاشتم پیش پای شما ...
نه اینکه بخوام بگم بقیه بد اند ... نه والا ... من به خودم اطمینان ندارم ...
من فقط به شما اطمینان دارم که تا اخر این راه رو خوب بلدی ... تا اخر عشق ... تا اخر فنا و لقا ... 
شمایی که تو راه عشق تو اوج جوونی پیر شدی ... بیخود نیست عاشقات بهت میگن پیر عشق !

منو به اخرش برسون ... آخر آخرش ...
جایی که دیگه من نباشم٬ تن نباشه 
فقط شما باشی و ارباب باشه و یه صدا که زمزمه کنه :

همه جا رسم و بر اینه

نوکر ارباب و ببینه

رسم ارباب و غلامی

یابن فاطمه همینه

چی میشه همه امیدم / کربلاتو من ببینم

تو بگی به اهل عالم / این غلام و من خریدم

 

یعنی میشه یه روز لقب غلام سیاتونو بگیرم ارباب جان ؟

 

همه آرزوم امشب و هرشب اینه :

مجنون خوبم
 دستای ناپاک منم بذار تو دست لیلا ...

 

 

بس که نالیدم دلم شش گوشه شد ...

 

 

چی بگم جز حرفای پیر میخونه ؟

همه رفتن ای خدا ... همه رفتن ای خدا ... من نرفتم کربلا 
 هستن کسایی که نرفتن ... اونا میدونن چی میگم ...
یه سوال دارم مگر ... یه سوال دارم مگر ما دل نداریم ای خدا ؟

کیا نرفتن ؟ انشالله حضرت شاهنشاهی دعوتش کنه ...

یه سوال دارم مگر ما دل نداریم ای خدا ... یا مگر جا تنگ بود از بهر ما در کربلا
کی روا باشد گل از ما و گلاب از دیگران ... غم روی ساقی از ما و شراب از دیگران

یا حسین یا حسین یاحسین ثارالله ...

نمیدونم چه سر زد از من که بر غمت مبتلا شدم ... مبتلا بر فراقت کشته ی سر از تن جدا شدم
ای خدا جون نمیدهم تا حسین و بر من نشون ندی ... منو تا دست تیغ مژگان یار ابرو کمون ندی
بخواهی یا نخواهی آخر یه روز برا دیدنت میام ... تو میدونی اگر بیام یا نیام چقدر من تو رو میخوام

ای خدا جون نمیـــدهم ... منو تا دست تیغ مژگان یار ابرو کمون ندی .... آقا آقا آقا  ....

یا حسین خوب میدونی من از روز ازل دیوونت بودم ... خبری از هستی نبود من جارو کش میخونت بودم
ای خدا مرغ جانه ما را به جانب کربلا ببر ... به زیارت گه عباس بن علی مرتضی ببر

***

همه رفتن ای خدا ... من نرفتم کربلا ... نروم تا کربلا من با تو قهرم ای خدا ...
یه سوال دارم مگر ... ما دل نداریم ای خدا ...
این خیلی میسوزونه آدمو ....یا مگر جا تنگ بود از بهر ما در کربلا ؟

پس آقا لیاقت نداشتم منو دعوت نکردی ...
یه روز میرفتن میگفتن پولدارا الان میرن ... ماله گداها مال فقیرا نیست ...
آقا فقیرام که همه رفتن باز من نرفتم آقا ...

پس باید در نوکریت خودم شک کنم ارباب ...
زبونم لال بگم دیگه به من نگاه نمیکی حسیــــــــن ...

کی روا باشد گل از ما و گلاب از دیگران ... غم روی ساقی از ما و شراب از دیگران

آقا ... آقا ...  آقا ...

ای خدا جون نمیدهم تا حسینو بر من نشون ندی .... منو تا دست تیغ مژگان یار ابرو کمون ندی ....
بخواهی یا نخواهی آخر یه روز برا دیدنت میام .... تو میدونی اگر بیام یا نیام چقدر من تو رو میخوام

خدایا به آبروی بی بی زهرا ...

ای خدامرغ جان ما را به جانب کربلا ببر ... به زیارت گه عباس بن علی مرتضی ببر

 

علی علی

 التماس دعا دوستان  

 

 

درد بی مادری ...

 

تو اين دنيا چيز ديگه اي ندارم بهش بنازم خانم ... اگر همه ثروت عالم مال من باشه ولي شما منو به نوکري خودتون نخونين گداترينِ گداهام ...
مردم ازتون خيلي چيزا ميخوان ... يکي خونه يکي شفاي
مريض یکی ...
اما من همين که گوشه روضه ات اومدم بسه خانم ...

خانم جان خوب میدونم غلام زياد دارين / اونم چه نوکراي سربه راهي 
اونا که تو دلشون فقط وجود شماست ... اما من چي؟!

تو را بهتر زِ من صدها غلام است 
ولي من جز تو مولايي ندارم


 خسته ام خانم ... تنها امیدم دستای پر مهر شماست

این روزا روی صحبتم نه با میخ دره ... نه با کوچه ... روی صحبتم فقط با آتیشه ... آره با آتیش ... همه حرفم اینه که دل اهل این خونه بحد کافی از داغ رحلت پیغمبر .... نمیتونم ... تاب گفتن ندارم باقیشو !

ولی ميخوام بگم :

اي کاش يکي بود در آن کوچه و ميگفت     اين زن که تو ميزنيش ناموس عليست.

اي خدا باز ديوانه شدم ... سیدم کو ؟ چرا این روزا باز تنهایی مون صد برابر شده ...

چنان از ضرب سيلي رفتم از هوش           که راه خانه را گم کرده بودم

لعنت بر قنفذ که پهلوي مادرم ...
 دستت بشکنه مغيره که  ...

دیگه نای فکر کردن به هیچی رو ندارم ... فقط یه جمله بگم و ادا کردن حقش با شما :

میگن لحظه ای که آقا امیرالمومنین داشتن مادر رو غسل میدادن ... میگن اسما میخوام گوشواره های خانم رو یادگاری برای زینبم نگه داری ... تا معجر خانم رو میزنن کنار تا گوشواره ها رو در بیارن ...
میبینن فقط یه گوشواره  .....

یا امام زمان

آقا جان

آجرک الله

 

همه همصدا بگين ياعلي ...
بچه شيعه جُرم مادرت علي گفتنه ... بگو علي ... عقده هاتو همه رو خالی کن

 

 

محرم حضرت مادر ( س )

من از دیدار رخسار در و دیوار بیزارم
چرا چون بین دیوار و دری پرپر شده یارم

تمام مردمان در خواب و من تنهای بی یاور
کنار خاک یار مهربان خویش بیدارم

پس از تو فاطمه بر من امید زندگانی نیست
ز خاک تیره سر بردار و بشنو درد بسیارم

به خانه غنچه ها هر شب بیادت ناله ها دارند
ز چشم جملگی پنهان سرشک از دیده می بارم

بنازم بر حیای تو که دردت را نهان کردی
ز زخم سینه ات دیگر چسان من پرده بردارم

شکسته قلب من از دیدن گلزخم بازویت
بیاد زخم تو زهرا دو چشم خون فشان دارم

 

التماس دعا
علی علی