دریا شدی و از بر این خاک گذشتی

با خنجری از دیده غم چاک گذشتی

با عشق میان دل غمدیده نشستی 

 چون اشک از این دیده غمناک گذشتی

 یک لحظـــه بمـــــان خـــوب تو را درک نکــــردم

ای انکه ز محدوده ادراک گذشتی 

 دنبال تو فرسنگ به فرسنگ دویدم 

 همبال خیال از سر افلاک گذشتی 

 ای همسفر خوبترین لحظه عمرم 

 از دوست چه دیدی که از این خاک گذشتی

 

--------------------------------------------------***-----------------------------------------------

 

چرا هيچي عوض نميشه سيدم ؟

 

چرا اين نوشته ها اين حرفا اين افكار عوض نميشن بعد اینهمه سال ؟

 

چرا ديگه جايي نمي نويسن كه آ سيد جواد لواء الزينب برنامه داره ؟

 

چرا نمي نويسن آ سيد جواد شيفتگان برنامه داره ؟

 

چرا هر چی میخوام قلم و به زاری و تضرع نچرخونم باز این اشکها منو میکشونن به نا کجا آباد غمت ؟

 

چقدر بشينم اين سي دي ها رو نيگا كنم باميد اينكه از خواب بيدار بشم و ببينم تو هستي ؟

 

هروله هات و ميشنوم .

 

خس خس سينه ات و هم ميشنوم وقتي ميگي :

 

یا حسین غریب مادر ...

 

خطوط تو چهره ي معصومتو كه حاكي از درده ميبينم وقتي ميگي :

 

خوش آن روزي از اين زندان رهم

 

سر به خاك پاي آزادان نهم

 

سيد تو رو خدا پاشو . تو رو به شهید امروز قسم پاشو .

 

محرم ....

 

کاشان ...

 

دیوانگان ...

 

باورم بشه که شما سکوت کردی این روزا ؟

 

باورم بشه که این روزا تو هپروت خیال با یاد شما مستی كرديم ؟

 

اصلا بعد شما مستي كرديم ؟

 

تو و خاك ؟

 

تو و سكوت ؟

 

سيدم پاشو 

 

پاشو

 

پاشو

 

ديگه به كي بگم دردمو ؟

 

------ همـــــــه خيـــــــــال ميكنن كه من ديگــــــــــه كــــــم آوردم  -----

 

ديگه ياد شما نيستم

 

ديگه كمتر در مورد شما مينويسم

 

ديگه حرفي براي گفتن ندارم

 

واژه هاي درد تموم شدن 

 

خيال ميكنن به حرفایی كه مدام بهم ديكته ميكردن رسیدم

 

ولي به ولله قسم  به گريه هامون قسم به سر شكستنامون قسم به هروله هامون قسم

 

 به لطم زدنامون قسم به خون مطهرت قسم

 

هنوز در به در اون جسم بي حركتم كه رو دستهاي عاشقات تشييع شد .

 

سيدم باز هم حرف هميشگي :

 

تو رفتي ولي داغ تو ماندني است .

 

آخخخخخخخخخخخ

 

اینم محرم ۹۰

 

بدون حضور  شما چه جوری آخه ؟