حسرت زیارت تو مونده تو این دل زارم ...
این روزها
یاد ارباب عجیب در دل بی تابم غوغا می کند
دلم شش گوشه می خواهد ،
تا تار و پود وجودم را دخیل ببندم به هر گوشه اش...
دلم یک شب تا صبح ، بین الحرمین می خواهد ،
تا مدام قدم بزنم با پای پیاده از این حرم به آن حرم...
دلم یک بغل زیارت علمدار می خواهد ،
آه ! کاش می شد فاصله ها را برداشت
یک دل سیر ، تماشای ضریح ارباب می خواهم
سهم من از کربلا ، شاید دلی تنگ باشد و دیده ای بارانی
بی تاب کربلا بودن سهم کمی نیست
من این بی تابی را با تمام دنیا عوض نخواهم کرد
به خدا مجنون حسین بودن افتخار من است...
یاد ارباب عجیب در دل بی تابم غوغا می کند
دلم شش گوشه می خواهد ،
تا تار و پود وجودم را دخیل ببندم به هر گوشه اش...
دلم یک شب تا صبح ، بین الحرمین می خواهد ،
تا مدام قدم بزنم با پای پیاده از این حرم به آن حرم...
دلم یک بغل زیارت علمدار می خواهد ،
آه ! کاش می شد فاصله ها را برداشت
یک دل سیر ، تماشای ضریح ارباب می خواهم
سهم من از کربلا ، شاید دلی تنگ باشد و دیده ای بارانی
بی تاب کربلا بودن سهم کمی نیست
من این بی تابی را با تمام دنیا عوض نخواهم کرد
به خدا مجنون حسین بودن افتخار من است...
+ نوشته شده در شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۸ ق.ظ توسط خادم ميخونه
|